چنانكه از روند دستگیریها برمیآید، جمعی از دستگیرشدگان افرادی هستند كه با اعتراضات و تماسهای برخی افراد در محلات مورد دستگیری و برخورد قرار میگیرند كه البته تماس همسایهها برای تبدیل شدن به اتهام، نیازمند تحقیق و طی شدن مراحل قانونی است. بهعلاوه در زمان اجرای طرحهای امنیتی، با جمعی از دستگیرشدگان (با جرایم دیگر) نیز برخوردی مشابه با برخورد با اراذل و اوباش میشود.
دو. با توجه به نقص در مصداقیابی و روش اجرای طرح مبارزه با اراذل و اوباش شاهد برچسب خوردن نسلی هستیم كه سالهاست در سایه طرحهای مختلف و متعدد امنیتی زیسته و آموزههای آشكار و نهان این طرحها را فراگرفته، در نتیجه جمع قابل توجهی از آنها مجرم، اوباش و اراذل خطاب میشوند؛ اراذل و اوباشی كه در تعریف و مصداق آن اختلافات و ابهامات بسیاری نهفته است.
سه. پایین آمدن سن دستگیرشدگان (اراذل و اوباش) و اینكه 95 درصد از آنها را جوانان كمتر از 25 سال تشكیل میدهند، نشانهای است از بالا رفتن سن جامعهپذیری. در حالی كه سن بلوغ اجتماعی سن 18 سال فرض میشود به نظر میرسد به دلیل نقص در نظام تربیتی و تعارض و تضاد در هنجارها در جامعه و حتی گاه بیهنجاری در برخی حوزهها، افراد در سنی بالاتر به بلوغ اجتماعی و فهم مسوولیتهای حقوقی و مدنی و شناخت پیامدهای كنشهای انحرافی خود دست مییابند.
چهار. به نظر میرسد شیوع جرایمی كه در ارتباط با جرم اراذل و اوباش معنا پیدا میكنند ریشه در مسایل اجتماعی متعددی دارند. در علتشناسی و ریشهیابی بروز این جرایم میتوان به برخی مسایل اجتماعیشده اشاره كرد از جمله: محرومیتهای اجتماعی، تبعیض و نابرابری اجتماعی، فقر و بیكاری و ناتوانی در تامین نیازهای اولیه زندگی، وجود بحرانهای اقتصادی، فرو ریختن اخلاق، شیوع خشونت افسارگسیخته، شیوع مصرف مواد مخدر صنعتی و پیامدهای آن، وجود بحرانهای خانوادگی، هویتی و بیماریهای روانی و اختلالات شخصیتی. پنج. آمار ارایهشده خبر از موج جدیدی از بحرانهای اجتماعی میدهد كه برای عبور و حل آنها نیازمند عزم عمومی، تحقیق و پژوهش، اصلاح روندهای انتظامی و قضایی و تربیتی هستیم. در مواجهه با دستگیرشدگان و اساسا پدیدهای به نام اوباشیگری نیازمند پژوهش، بازتعریف، علتشناسی، آمایش روانی و شخصیتی و نگرش علمی و كارشناسی به جای برخوردهای انتظامی محض هستیم.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما